زن دستی به صورت دانشجو زد: این غولچه ولکنم نیست.
ک. دادش درآمد: و شما دلتان نمیخواهد رها شوید.
فرانتس کافکا
زن دستی به صورت دانشجو زد: این غولچه ولکنم نیست.
ک. دادش درآمد: و شما دلتان نمیخواهد رها شوید.
فرانتس کافکا
زمانی خواهد آمد که من باید خودم را کنار بکشم.
فرانتس کافکا
شبهایی هست که باید از روزگار شکوه کنم، چون رنج بردن در سکوت خیلی طاقت فرساست.
فرانتس کافکا
فضایی خالی مرا از همه چیز جدا کرده است و من خودم را حتی به طرف محدوده های آن هم نمی رانم.
فرانتس کافکا
یک ساعت روی نیمتخت دربارهی جستزدن و از پنجره بیرون پریدن فکر کردم.
فرانتس کافکا
چه شبها، قدم زدنها، نومیدی در بستر و روی نیمتخت هنوز در پیش دارم.
کافکا
بر این تصور بودم که آینده هیچ خیری برایم ندارد؛ فقط غصهی زمان حالِ مرا کشدار میکند.
کافکا
اقدامات تربیتی تو درست به هدف خوردند؛ من از هیچ ضـربهای خـودم را کـنار نکشیدم. اینکه با این وصـف نتیـجـه بـاب طـبعـت نیـسـت بـه این عـلـت اسـت که دست تو و گِل من زیاده از حـد با هم بیگانه بودند.
کافکا
همزمان هم کوبندهی چکشم و هم میخ.
فرانتس کافکا
در اتاق تنها بودم چنان اشتیاق شما بر من مستولی شد که تنها کاری که میخواستم بکنم این بود که سرم را برای یافتن تکیهگاه به روی میز بگذارم.
فرانتس کافکا
نامه به فلیسه
آیا من خودم را با سنجیدگی "مال تو" خطاب کردم؟ نه هیچ چیز دروغتر از این نبود. نه، من برای همیشه به خودم غل و زنجیر شدهام.
فرانتس کافکا
نامه به فلیسه
میخواهم خودم را به پای شما بیندازم و چنان کامل خودم را به شما بسپارم که هیچ نشان و خاطرهای از من برای کسی دیگر باقی نماند.
فرانتس کافکا
پس از مدتها بار دیگر لذت تصور چاقویی فرو رفته در قلبم.
فرانتس کافکا
مفلوک، مفلوک، و با اینهمه دارای نیتهای نیک.
فرانتس کافکا
آیا میتوانم مدت درازی تحملش کنم؟ و آیا در این تحمل کردن هدفی هست؟
فرانتس کافکا