شهر بی رویا، شهری که مثل نان تست سوخته سیاه شده بود. نمیخواهد آن را بتراشی! نجاتش نده! شهرم را پرت کن توی سطل آشغال. سرطان زاست
استیو تولتز
جزء از کل
شهر بی رویا، شهری که مثل نان تست سوخته سیاه شده بود. نمیخواهد آن را بتراشی! نجاتش نده! شهرم را پرت کن توی سطل آشغال. سرطان زاست
استیو تولتز
جزء از کل
بعضی آدمها حس میکنند در حال غرق شدنی و وقتی جلوتر میآیند تا بهتر ببینند، نمیتوانند در برابر وسوسهی پا گذاشتن روی سرت مقاومت کنند.
به نظرم میآمد تمام بی عدالتیهای عالم مثل بادی وحشی به سمتم هجوم آوردهاند.
استیو تولتز
جزء از کل
گذشته توموری بدخیم و لاعلاج است که تا زمان حال خود را میگسترد.
جزء از کل
استیو تولتز
وقتی در میانهی بحرانی شخصی در شهر ول میگردی، چهرهی آدمها کیفیتی به غایت بی رحم و بی تفاوت پیدا میکند. خیلی افسرده کننده است این که هیچ کس نمیایستد تا دستت را بگیرد.
استیو تولتز
جزء از کل
بعضی آدمها حس میکنند در حال غرق شدنی و وقتی جلوتر میآیند تا بهتر ببینند، نمیتوانند در برابر وسوسهی پا گذاشتن روی سرت مقاومت کنند.
احساس کسی را داشتم که از شهربازی بیرون میرود بدون اینـکـه سـوار هیچکدام از وسیلهها شـده باشـد.
وقتی بچه هستی برای اینکه پیرو جمع نباشی با این جمله به تو حمله میکنند «اگه همه از بالای پل بپرند پایین، تو هم باید بپری؟»
ولی وقتی بزرگ میشوی ناگهان متفاوت بودن با دیگران جرم به حساب میآید و مردم میگویند «هی، همه دارن از روی پل میپرن پایین، تو چرا نمیپری؟»!
🔸استیو تولتز
📖 جزء از کل
وقتی مردم فکر می کنند چند روز بیشتر به پایانِ عمرت نمانده، با تو مهربان می شوند. فقط موقعی که در زندگی پیشرفت می کنی، به تو چنگ و دندان نشان می دهند.
جزء از کل
استیو تولتز
امان از آدم و این اصولش! حتا در دوزخی بی قانون هم باید برای خود شرافت قایل شود! تمامِ تلاشش را می کند تا بینِ خودش و بقیه فرق بگذارد...
جزء از کل
استیو تولتز
وقتی این همه تلاش می کنی یک نفر را فراموش کنی، خودِ این تلاش تبدیل به خاطره می شود. بعد باید فراموش کردن را فراموش کنی و خودِ این هم در خاطر می ماند.
جزء از کل
استیو تولتز