تاریک روشن

جملات، سخنان، شعرها

تاریک روشن

جملات، سخنان، شعرها

آخرین نظرات
  • ۱۶ تیر ۹۸، ۲۲:۴۱ - جناب قدح
    سلام :)
  • ۲ اسفند ۹۷، ۲۰:۱۵ - قیمت لوستر کریستالی
    عالی بود

۴۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «صادق هدایت» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

یک دسته بندگی را به جایی رسانیده‌اند که همه گناه‌ها را به گردن خودشان می‌گذارند تا اصل موضوع پایمالی شود.
هدایت-نامه ها

  • ۰
  • ۰

یادم افتاد چه جاهایی در دنیا هست و من در‌چه منجلابی دست و پا میزنم.
هدایت-نامه ها

  • ۰
  • ۰

هیچ چیز تازه‌ای نشنیده‌ام. شاید در دنیا چیزی عوض نمی‌شود یا نسبت به عمر ما همه‌اش مکررات است.
هدایت-نامه ها

  • ۰
  • ۰

همه این کارها لایشعر است. به هر حال هرچه بادا باد.

صادق هدایت

نامه‌ها

  • ۰
  • ۰

مشغول قتل عام روزها هستم.

صادق هدایت

نامه‌ها

  • ۰
  • ۰

به هرحال این اوضاعی است که می بینید و تفسیر لازم ندارد. ما هم می سوزیم و می سازیم. قسمتمان این بوده یا نبوده دیگر اهمیت ندارد. سگ بریند روی قسمت و همه چیز.

صادق هدایت

نامه‌ها

  • ۰
  • ۰

دیدم کِیف‌های دیگرون بـه درد من نمی‌خوره.
صادق هدایت 
تاریکخانه

  • ۰
  • ۰

همه‌اش فراموش میشود، همه‌اش موهوم است یک موهوم بزرگ!
صادق هدایت 
س گ ل ل

  • ۰
  • ۰

یک خلایی است مال دیگران، ما بیخود تویش افتاده ایم و دست و پا می زنیم و می خواهیم ادای آنهای دیگر را در بیاوریم. همین.
صادق هدایت

  • ۰
  • ۰

آخرش هیچکس نفهمید ناخوشی من چیست. همه گول خوردند.
صادق هدایت 
زنده بگور

  • ۰
  • ۰

مردم این شهر به مرگ غریبی مرده بودند.

صادق هدایت

  • ۰
  • ۰

ماه کنار آسمان تنها و گوشه‌نشین، بشکل داس نقره‌ای بود و بنظر می‌آمد که با لبخند سردش انتظار مرگ زمین را می‌کشد و با چهره‌ای غمگین به اعمال چرکین مردم زمین مینگرد.

صادق هدایت

  • ۰
  • ۰

حس می‌کردم که این دنیا برای من نبود.

صادق هدایت

  • ۰
  • ۰

آنچه که زندگی بوده‌ است از دست داده‌ام، گذاشتم و خواستم از دستم برود...

صادق هدایت

  • ۰
  • ۰

زندگـی مـن مثل شمع خـرده خـرده آب می‌شود، نه، اشتباه می‌کنم -مثـل یک کنده هیزمِ تَر اسـت که گوشه دیگدان افتاده و به آتش هیزم‌های دیگر برشته و ذغال گشته ولی نه سوخته است و نه تر و تازه مانده فقط از دود و دم دیگـران خفه شده-

صادق هدایت