تاریک روشن

جملات، سخنان، شعرها

تاریک روشن

جملات، سخنان، شعرها

آخرین نظرات
  • ۱۶ تیر ۹۸، ۲۲:۴۱ - جناب قدح
    سلام :)
  • ۲ اسفند ۹۷، ۲۰:۱۵ - قیمت لوستر کریستالی
    عالی بود

۱۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رومن گاری» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

دیگه نمیشه بچه دار شد. فقط جمعیت دنیا رو زیاد می کنی. آمار بالا میره. حالا ساده ست، بچه دار میشی. اما بعد یه روز بچه ت میاد راست توی چشمات نگاه میکنه. چیزی نمیگه، فقط نگاهت میکنه. همین. اونوقت چیکار میکنی؟ خودتو میندازی رو پاش؟ یا چی؟... این بچه وقتی بزرگ شد چه خاکی سر خودش بریزه؟ از کی کمک بخواد؟ از بیمه های اجتماعی، نه. بسه. قابل تحمل نیست.

 

 

🔸رومن گاری

📖 خداحافظ گاری کوپر

 
  • ۰
  • ۰

بیچاره فاحشه ها که تمام روز باید لبخند بزنند. بعد از یک روز کار چه حالی باید داشته باشند.


خداحافظ گاری کوپر

رومن گاری

  • ۰
  • ۰

همه تا گردن در واقعیت فرو رفته بودیم.


خداحافظ گاری کوپر

رومن گاری

  • ۰
  • ۰

میلیون ها اسپرماتوزوئید را همینطور می پاشند توی طبیعت و اسمش را می گذارند آمریکا.


خداحافظ گاری کوپر

رومن گاری

  • ۰
  • ۰

یکی از احمقانه ترین فرمول های روانشناسی جدید این است که می گویند: "علت میخواری معتادان این است که نمی توانند خود را با واقعیات سازگار کنند."ولی آخر کسی که بتواند خود را با واقعیات سازگار کند که یک بی درد الدنگ است.


خداحافظ گاری کوپر

رومن گاری

  • ۰
  • ۰

فکر می کنم هیچ چیز کریه تر از این نیست که به زور زندگی را توی حلق آدم هایی بچپانند که نمی توانند از خودشان دفاع کنند و نمی خواهند به زندگی کردن ادامه بدهند.


زندگی در پیش رو

رومن گاری

  • ۰
  • ۰

ماجرای کثیفی اتفاق افتاده بود. بروبچه ها همگی به هروئین می گویند "گه" و پسرک هشت ساله ای که شنیده بود بعضی ها به خودشان آمپول گه می زنند و لذت فراوان می برند روی یک روزنامه ریده بود و یک آمپول از گه واقعی به خودش زده بود، به خیال این که عین جنس است، و بعدش هم مرده بود.


زندگی در پیش رو

رومن گاری

  • ۰
  • ۰

دلم می خواهد به خیلی دورها بروم. به جایی که پر از چیزهای جور دیگر باشد. حتی سعی نمی کنم که مجسمش کنم، مبادا فکرم خراب شود...

اما فکر می کنم که بالاخره هم فرقی با جاهای دیگر نخواهد داشت. حتی گاهی اوقات دیدن این که چقدر چیزها سر جایشان هستند، مضحک است.


زندگی در پیش رو

رومن گاری

  • ۰
  • ۰

بشریت ویرگولی است در کتاب قطور زندگی.


زندگی در پیش رو

رومن گاری

  • ۰
  • ۰

در درونم چیزی اتفاق افتاده بود و بدترین چیزها همیشه درون آدم اتفاق می افتد. اگر اتفاق در بیرون بیافتد، مثل وقتی که اردنگی می خوریم، می شود زد به چاک. اما از درون غیرممکن است.


زندگی در پیش رو

رومن گاری

  • ۰
  • ۰

او هرگز نمی توانست آسوده خاطر باشد چون برای آسودگی کامل باید می مرد. در زندگی همیشه وحشت وجود دارد.


زندگی در پیش رو

رومن گاری

  • ۰
  • ۰

آن اول ها نمی دانستم که رزا خانم به خاطر حواله ای که آخر هر ماه می رسید از من نگه داری می کند. وقتی این موضوع را فهمیدم شش هفت سالم بود، و وقتی فهمیدم که برایم پول می دهند یکه خوردم. تا آن وقت فکر می کردم رزا خانم به خاطر خودم دوستم دارد و هر کداممان برای هم ارزش خاصی داریم. یک شب تمام گریه کردم و این اولین غم بزرگم بود.


زندگی در پیش رو

رومن گاری

  • ۰
  • ۰

نمیدونم، آدم گیر می افته دیگه. یه نفر رو می شناختم که یک روز در زوریخ وارد یک مغازه لوازم التحریر فروشی شد تا یه مداد بخره. همونجا موندنی شد. هنوزم اونجا اسیره. شده صاحب اهل و عیال.


رومن گاری

خداحافظ گاری کوپر