باید هر چه زودتر کلک را کند و رفت. ایندفعه شوخى نیست. هر چه فکر میکنم هیچ چیز مرا به زندگى وابستگى نمیدهد، هیچ چیز و هیچ کس
زنده بگور
صادق هدایت
باید هر چه زودتر کلک را کند و رفت. ایندفعه شوخى نیست. هر چه فکر میکنم هیچ چیز مرا به زندگى وابستگى نمیدهد، هیچ چیز و هیچ کس
زنده بگور
صادق هدایت
کتاب خواندن هم مثل همه چیز دیگر در این ملک لوس و بی معنی شده. فقط دقیقه ها را سر انگشت می شماریم تا چند تا گیلاس بالا بریزیم و با کابوس شب در آغوش بشویم. آدم هی چین و چروک جسمی و معنوی می خورد و هی توی لجن پائین تر می رود.
نامه به حسن شهید نورایی
صادق هدایت
باید رفت! این لغت رفتن چقدر سخت است.
اصفهان نصف جهان
صادق هدایت
«پرنده را برای قفس نیافریدهاند، اسب و الاغ با زین زاییده نشدهاند.
واضح تر بگوییم: انسان آنان را از طبیعت دزدیده و برای هر کدام یک مصرف و کاری تراشیده است.»
انسان و حیوان
صادق هدایت
خسته شدم، خوب بود میتوانستم کاسه سر خود را باز بکنم و همۀ این تودۀ نرم خاکستری پیچ پیچ کلۀ خودم را در آورده بیاندازم دور، بیاندازم جلو سگ.
زنده بگور
صادق هدایت
هرچه فکر می کنم مطلبی ندارم که بنویسم. هوا گاهی ابر است گاهی آفتاب گاهی سرد و یا گرم است.
بعضیها به آدم خوبی می کنند بعضیها بدی.
مثل اینکه اینها هم کهنه شده است.
شاید مقدمات جنون دارد شروع می شود.
نامه ها به حسن شهید نورایی
صادق هدایت
چه چیزی روی زمین میتواند برایم کوچکترین ارزش را داشته باشد - آنچه که زندگی بوده است از دست داده ام. گذاشتم و خواستم از دستم برود و بعد از آنکه من رفتم، بدرک، میخواهد کسی کاغذ پاره های مرا بخواند میخواهد هفتاد سال سیاه هم نخواند - من فقط برای این احتیاج نوشتن که عجالتاً برایم ضروری شده است مینویسم.
بوف کور
صادق هدایت
ما بد تربیت میشویم، همۀ خرابی ما بگردن همین خرافات است که از بچگی توی کله مان چپانده اند و همۀ مردم را آن دنیایی کرده اند. این دنیا را ما ول کرده ایم و فکر موهوم را چسبیده ایم، نمیدانم کی از آن دنیا برگشته که خبرش را برای ما آورده! از توی خشت که می افتیم برای آخرتمان گریه می کنیم تا بمیریم، اینهم زندگی شد؟
شب های ورامین
صادق هدایت
یک خلایی است مال دیگران، ما بیخود تویش افتاده ایم و دست و پا می زنیم و می خواهیم ادای آنهای دیگر را در بیاوریم. همین
نامه ها به حسن شهید نورایی
صادق هدایت
همه چیز روی زمین و آسمانها دمدمی، موقتی و محکوم به نیستی است. چرا ما بخودمان امید زندگی جاودانی را میدهیم؟
آفرینگان
صادق هدایت
از این بالا که نگاه بکنیم زندگی روی زمین مثل افسانه ای بنظر میآید که مطابق فکر یکنفر دیوانه ساخته شده باشد.
آفرینگان
صادق هدایت
اصلاً ما از اولاد آدم نیستیم و این افتخار را دربست به شما واگذار میکنیم. ما یک بابایی هستیم آمده ایم چهار صبا تو این دنیای دون زندگی بکنیم و بعد بترکیم برویم پی کارمان! هیچ تاریخ و سندی را هم قبول نداریم و به رسمیت نمی شناسیم . . . چون هر الاغ و خرچسونه همین ادعا را دارد و خودش را افضل موجودات تصور میکند!
قضیۀ زیر بته
صادق هدایت
ما همه مان تنهاییم، نباید گول خورد، زندگی یک زندان است، زندان های گوناگون. ولی بعضی ها به دیوار زندان صورت می کشند و با آن خودشان را سرگرم می کنند. بعضی ها می خواهند فرار کنند، دستشان را بیهوده زخم می کنند. و بعضی ها هم ماتم می گیرند. ولی اصل کار اینست که باید خودمان را گول بزنیم، همیشه باید خودمان را گول بزنیم. ولی وقتی می آید که آدم از گول زدن خودش هم خسته می شود.
گجسته دژ
صادق هدایت
پیدایش بشر در مقابل عمر زمین مانند یک روز بیش نیست و این روز اغتشاش روی کره زمین بود.
صادق هدایت
س گ ل ل
تنها چیزی که از من دلجویی میکرد امید نیستی پس از مرگ بود. فکر زندگی دوباره مرا میترسانید و خسته میکرد. من هنوز به این دنیایی که در آن زندگی میکردم انس نگرفته بودم، دنیای دیگر به چه درد من میخورد؟ حس میکردم که این دنیا برای من نبود، برای یک دسته آدمهای بی حیا، پررو، گدامنش، معلومات فروش چاروادار و چشم و دل گرسنه بود برای کسانی که به فراخور دنیا آفریده شده بودند و از زورمندان زمین و آسمان مثل سگ گرسنه جلو دکان قصابی که برای یک تکه لثه دم میجنبانید گدایی میکردند و تملق میگفتند.
بوف کور
صادق هدایت