تاریک روشن

جملات، سخنان، شعرها

تاریک روشن

جملات، سخنان، شعرها

آخرین نظرات
  • ۱۶ تیر ۹۸، ۲۲:۴۱ - جناب قدح
    سلام :)
  • ۲ اسفند ۹۷، ۲۰:۱۵ - قیمت لوستر کریستالی
    عالی بود

۳۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

خسته شدم، خوب بود میتوانستم کاسه سر خود را باز بکنم و همۀ این تودۀ نرم خاکستری پیچ پیچ کلۀ خودم را در آورده بیاندازم دور، بیاندازم جلو سگ.


زنده بگور

صادق هدایت

  • ۰
  • ۰

هرچه فکر می کنم مطلبی ندارم که بنویسم. هوا گاهی ابر است گاهی آفتاب گاهی سرد و یا گرم است.

بعضیها به آدم خوبی می کنند بعضیها بدی.

مثل اینکه اینها هم کهنه شده است.

شاید مقدمات جنون دارد شروع می شود.


 نامه ها به حسن شهید نورایی

صادق هدایت

  • ۰
  • ۰

چه چیزی روی زمین میتواند برایم کوچکترین ارزش را داشته باشد - آنچه که زندگی بوده است از دست داده ام. گذاشتم و خواستم از دستم برود و بعد از آنکه من رفتم، بدرک، میخواهد کسی کاغذ پاره های مرا بخواند میخواهد هفتاد سال سیاه هم نخواند - من فقط برای این احتیاج نوشتن که عجالتاً برایم ضروری شده است مینویسم.


بوف کور

صادق هدایت

  • ۰
  • ۰

ما بد تربیت میشویم، همۀ خرابی ما بگردن همین خرافات است که از بچگی توی کله مان چپانده اند و همۀ مردم را آن دنیایی کرده اند. این دنیا را ما ول کرده ایم و فکر موهوم را چسبیده ایم، نمیدانم کی از آن دنیا برگشته که خبرش را برای ما آورده! از توی خشت که می افتیم برای آخرتمان گریه می کنیم تا بمیریم، اینهم زندگی شد؟


شب های ورامین

صادق هدایت

  • ۰
  • ۰

یک خلایی است مال دیگران، ما بیخود تویش افتاده ایم و دست و پا می زنیم و می خواهیم ادای آنهای دیگر را در بیاوریم. همین


نامه ها به حسن شهید نورایی

صادق هدایت

  • ۰
  • ۰

همه چیز روی زمین و آسمانها دمدمی، موقتی و محکوم به نیستی است. چرا ما بخودمان امید زندگی جاودانی را میدهیم؟


آفرینگان

صادق هدایت

  • ۰
  • ۰

من همانطوری می‌نویسم که حس می‌کنم... از من خرده می‌گیرند که بد دهنم و زبان بی‌ادبانه دارم... از بی رحمی و خشونت دائمی کتاب‌هایم انتقاد می‌کنند... چه کنم؟ این دنیا ذاتش را عوض کند من هم سبکم را عوض می‌کنم.


لویی فردینان سلین

  • ۰
  • ۰


لحظه هایی هست که تنهای تنها می شوی و به آخر هر چیزی که ممکن است برایت اتفاق بیفتد می‌رسی. این آخر دنیاست. غصه تو دیگر جوابگویت نیست و باید به عقب برگردی، وسط آدم ها، هر که می خواهد باشد. در این جور لحظه ها به خودت سخت نمی گیری، چون حتی به خاطر اشک ریختن هم باید به آغاز هرچیز برگردی، به جایی که همه دیگران هستند.


سفر به انتهای شب

لویی فردینان سلین

  • ۰
  • ۰

مختصات مرا کسی نمی دانست.


فرانتس کافکا

  • ۰
  • ۰

آسمان گنگ است، فقط برای کرها پژواک دارد.


فرانتس کافکا

  • ۰
  • ۰

من امیدی به پیروزی ندارم و از کشمکش بیزارم.


فرانتس کافکا

  • ۰
  • ۰

همه چیز وهم است، خانواده، دفتر اداره، دوست، کوچه و همچنین دورترین و یا نزدیکترین زن همه اش فریب است. نزدیکترین حقیقت آن است که سرت را به دیوار زندانی بفشاری که در و پنجره ندارد.


فرانتس کافکا

  • ۰
  • ۰

من از سنگم، بدون کوچکترین روزنه برای شک و یقین، برای مهر و کینه، برای دلاوری یا دلهره، به طور کلی و جزیی من سنگ گور خودم هستم . تنها مانند نوشته ی روی سنگ، امید مبهمی زنده است.


فرانتس کافکا

یادداشت‌ها

  • ۰
  • ۰

آیا جز فریبندگی چیز دیگری را می شناسی؟ هرگاه فریبندگی نابود شود، نمی توانی نگاه کنی؛ یک ستون نمک خواهی شد.


فرانتس کافکا

  • ۰
  • ۰

 از این بالا که نگاه بکنیم زندگی روی زمین مثل افسانه ای بنظر میآید که مطابق فکر یکنفر دیوانه ساخته شده باشد.


آفرینگان

صادق هدایت