نمیدونم، آدم گیر می افته دیگه. یه نفر رو می شناختم که یک روز در زوریخ وارد یک مغازه لوازم التحریر فروشی شد تا یه مداد بخره. همونجا موندنی شد. هنوزم اونجا اسیره. شده صاحب اهل و عیال.
رومن گاری
خداحافظ گاری کوپر