تاریک روشن

جملات، سخنان، شعرها

تاریک روشن

جملات، سخنان، شعرها

آخرین نظرات
  • ۱۶ تیر ۹۸، ۲۲:۴۱ - جناب قدح
    سلام :)
  • ۲ اسفند ۹۷، ۲۰:۱۵ - قیمت لوستر کریستالی
    عالی بود

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «احمد محمود» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

 

 شهرو گفت:

- اصلا دلم قرارنمی گیره.

سوری گفت:

- چرا؟

- برا بتی

- می دونم که خیلی دوستش داری، اما چه فایده شهرو …اون که نمیاد زن تو بشه.

شهرو ایستاد . کف پاهاش رطوبت خنک ماسه ها را می مکید . سوری را نگاه کرد و گفت:

- زنم بشه؟

- خب آره دیگه .

- خنگ خدا ، مگه تو نمی فهمی؟

وبه راه افتاد و سوری به دنبالش کشیده شد

- چی رو نمی فهمم؟

- من فقط دوسش دارم … میخوام باش حرف بزنم …دلم می خواد نگاش کنم، برام بخنده، دستش را تکون بده …نمیخوام که زنم بشه .

سوری زد زیر خنده

- آخه اینا که فایده نداره

- فایده نداره؟

- آدم اگه کسی را دوست داشته باشه باید بغلش کنه ، ببوسدش...

 

پسرک بومی

احمد محمود

  • ۰
  • ۰

 

از بالای سر جوان خاکستری پوش چشمم می افتد به دستی که در انفجار از شانه جدا شده است و همراه موج انفجار بالا رفته است و تو خوشه خشک نخل بلندپایه گوشه حیاط «ننه باران» گیر کرده است.

آفتاب کاکل نخل را سایه روشن زده است. خون خشک، تمام دست را پوشانده است. انگشت کوچک دست از بند دوم قطع شده است و سبابه اش مثل یک درد، مثل یک تهمت و مثل یک تیر سه شعبه به قلبم نشانه رفته است

 

زمین سوخته

احمد محمود