تاریک روشن

جملات، سخنان، شعرها

تاریک روشن

جملات، سخنان، شعرها

آخرین نظرات
  • ۱۶ تیر ۹۸، ۲۲:۴۱ - جناب قدح
    سلام :)
  • ۲ اسفند ۹۷، ۲۰:۱۵ - قیمت لوستر کریستالی
    عالی بود

۲۱۳ مطلب با موضوع «سخنان و تکه های کتاب ها» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

همزمان، انسان در مسیر عمر خود مگر چند بار می‌تواند به دوستانی بربخورد که از میان آن‌ها همزبانی بیابد؟ همزبانی که همدل باشد!

 و مگر دوستی از آن مایه که به رفاقت بی‌انجامد چند بار می‌تواند رخ بدهد و در چند مقطع عمر؟...



🔸محمود دولت آبادی

📖 سلوک


  • ۰
  • ۰

قبلا می توانستم دختری بی‌فکر و بی‌خیال و آسوده باشم، چون چیز ارزشمندی نداشتم که از دست بدهم! ولی حالا تا آخر عمر یک نگرانی بزرگ خواهم داشت و هر وقت که تو از من دور باشی به همه‌ی اتومبیل‌هایی فکر می‌‌کنم که ممکن است تو را زیر بگیرند یا همه‌ی تخته‌های اعلامیه‌ای که ممکن است روی سرت بیفتد و یا همه‌ی میکروب‌های وحشتناکی که ممکن است بخوری ... آرامش خیالم تا ابد از بین رفته است!



🔸جین وبستر

📖 بابا لنگ دراز


  • ۰
  • ۰

شهر سوت و کور بود و همهٔ مردم به درد کری و لالی گرفتار بودند، زجر می‌کشیدند و یکدسته کر و کور و احمقِ پولدار و ارباب دسترنج آنها را میخوردند. همه‌جا کشتزار خشخاش بود و از تنورهٔ کارخانه‌های عرق‌کشی شب و روز دود درمی‌آمد. در آنجا نه کتاب بود نه روزنامه و نه ساز و نه آزادی! پرنده ها از این سرزمین گریخته بودند و یکمشت مردم کر و لال در هم می‌لولیدند و زیر شلاق و چکمهٔ جلادانِ خودشان جان می‌کندند. احمدک دلش گرفت، نی‌لبکش را درآورد و یک آواز غم‌انگیز زد. دید همه با تعجب به او نگاه می‌کنند. فقط یک شتر لاغر و مُردنی آمد به سازش گوش داد.



🔸صادق هدایت

📖 آب زندگی


  • ۰
  • ۰

انسان‌ها می‌توانند تبسم کنند تبسم کنند و تبسم کنند... در حالی که به بدترین شکل ممکن در حال خیانت به شما هستند! حیوان‌ها تبسم نمی‌کنند ولی همدیگر را می‌درند. کدام منصفانه تر است؟



🔸روبر مرل

📖 حیوان اندیشمند


  • ۰
  • ۰

گمان میکنم بالاخره مجبور بشویم یک کفیه عقال هم ببندیم و یک عبا هم بپوشیم و دنبال سوسمار و موش صحرایی بدویم.



🔸صادق هدایت

📖 نامه ها به حسن شهید نورایی


  • ۰
  • ۰

دیگه نمیشه بچه دار شد. فقط جمعیت دنیا رو زیاد می کنی. آمار بالا میره. حالا ساده ست، بچه دار میشی. اما بعد یه روز بچه ت میاد راست توی چشمات نگاه میکنه. چیزی نمیگه، فقط نگاهت میکنه. همین. اونوقت چیکار میکنی؟ خودتو میندازی رو پاش؟ یا چی؟... این بچه وقتی بزرگ شد چه خاکی سر خودش بریزه؟ از کی کمک بخواد؟ از بیمه های اجتماعی، نه. بسه. قابل تحمل نیست.

 

 

🔸رومن گاری

📖 خداحافظ گاری کوپر

 
  • ۰
  • ۰

پسربچه ها هیچ وقت یاد نگرفتن جنگو تحقیر کنن و ازش بیزار باشن یا به عکس سربازا تو کتابای تاریخ بخندن.

اگه به پسربچه‌های آلمانی یاد داده بودن که خشونتو تحقیر و مسخره کنن اون وقت هیتلر الان مجبور بود واسه اینکه خودی نشون بده بره یه غلط دیگه‌ای بکنه...



🔸دیوید سلینجر

📖 نغمه‌ی غمگین  


  • ۰
  • ۰

در حسرت زندگی دیگران. برای این است که از بیرون که نگاه می‌کنی، زندگی دیگران یک کلّ است که وحدت دارد، امّا زندگی خودمان، که از درون نگاهش می‌کنیم، همه‌اش تکه‌تکه و پاره‌پاره به‌نظر می‌آید. 



🔸آلبر کامو

📖 یادداشت‌ها


  • ۰
  • ۰

مقصدی وجود دارد اما هیچ راهی به سمت آن وجود ندارد، آنچه که ما به عنوان راه از آن یاد می‌کنیم تردید است.

 

 

🔸فرانتس کافکا

📖 پندهای سورائو

 
  • ۰
  • ۰

تجملات هیچ‌وقت جاذبه‌ای برایم نداشته... من چیزهای ساده را دوست دارم کتاب‌ها را، تنهایی را یا بودن با کسی که تو را می‌فهمد.



🔸دافنه دو موریه

📖 ربه کا


  • ۰
  • ۰

وقتی بچه هستی برای این‌که پیرو جمع نباشی با این جمله به تو حمله می‌کنند «اگه همه از بالای پل بپرند پایین، تو هم باید بپری؟»

ولی وقتی بزرگ می‌شوی ناگهان متفاوت بودن با دیگران جرم به حساب می‌آید و مردم می‌گویند «هی، همه دارن از روی پل می‌پرن پایین، تو چرا نمی‌پری؟»!



🔸استیو تولتز

📖 جزء از کل


  • ۰
  • ۰

ما وقتی کور شدیم در واقع از پیش کور بودیم. از ترس کور شدیم! از ترس کور خواهیم ماند!

 

 

🔸ژوزه ساراماگو

📖 کوری

 
  • ۰
  • ۰

تا هنگامی که برداشت جامعه از آزادی این باشد که «تو نیز آزادی سخن بگویی اما فقط باید چیزی را بگویی که من می‌پسندم» هیچ سخن حقی بر زبان‌ها نخواهد رفت، فرهنگ از پویایی باز می‌ماند...فاشیسمی جانشین فاشیسم دیگر می‌شود...


  احمد شاملو
  • ۰
  • ۰

من اصلاً نفهمیدم جوانی یعنی چه. من یک‌راست از بچگی به سن کهولت رسیدم.




دستهای آلوده

سارتر


  • ۰
  • ۰

انتهای "شاید" به کلمه ی "هرگز" متصل است.



جایی دیگر 

گلی ترقی