در تمام روز، سرم دیوانه وار منتظر است تا چشمهایم را ببندم.
فرانتس کافکا
در تمام روز، سرم دیوانه وار منتظر است تا چشمهایم را ببندم.
فرانتس کافکا
احساس یک سقوط و پرت شدن در من بود.
داستایفسکی
صبر کردم. برای خدا صبر کردم. صبر کردم و صبر کردم. فکر کنم خوابم برد.
چارلز بوکوفسکی
من نمیتوانم بی آن که دیوانه شوم بر ضد قوانین طبیعت طغیان کنم.
فرانتس کافکا
آدمها میمیرند و خوشبخت نیستند.
آلبر کامو
ماه کنار آسمان تنها و گوشهنشین، بشکل داس نقرهای بود و بنظر میآمد که با لبخند سردش انتظار مرگ زمین را میکشد و با چهرهای غمگین به اعمال چرکین مردم زمین مینگرد.
صادق هدایت
اگر تناسخ روح وجود داشته باشـد پس من در مرتبهی پایین قرار ندارم. زندگی من یک تردیدِ پیش از تولد اسـت.
فرانتس کافکا
امیدهای صبح در بعدازظهر دفن میشود.
فرانتس کافکا
تا آگاه نشدهاند، هیچگاه عصیان نمیکنند، و تا عصیان نکنند، نمیتوانند آگـاه شـوند.
جورج اورول
امیدی تیره در هوا بود.
فرناندو پسوا
از عاشقها خوشم میآید امـا خـودم نمیتوانم عاشق باشم، بیش از اینها دورم، رانده شدهام.
کافکا
احسـاس آدم افسردهای کـه رسیـدن کمک را میبیند اما از نجات خود شادمان نمیشود ـ و نجات هم نمییابد ـ
فرانتس کافکا
آیا میتوانی عزیزم به آنچـه مـیگویم پـی ببری؟ آدم بد بنویسد و در عین حال احساس کند ملزم به نوشتن است، چـون در غیر این صورت باید با ناامیدی کامل دست به گریبان باشـد.
فرانتس کافکا
جنگ ما را به دهلیز پر پیچ و خمی از آیینه های دق کشانده است. اینست که تلوتلو خوران از تصویری غلط به تصویر غلط دیگری میرسیم. بازیچهء گمگشتهء پیامبران و طبیبان کاذبی شده ایم که با نسخه های دروغین سعادت، چشمها و گوشهایمان را می بندند تا از بن بستی به بن بست دیگر برسیم.
فرانتس کافکا
فلیسه، چشمهایت را باز کن و بگذار نگاهشان کنم. اگر زمان حال من در آنها باشد، چرا آیندهام را هم در آنها جستجو نکنم؟
فرانتس کافکا