یک خلایی است مال دیگران، ما بیخود تویش افتاده ایم و دست و پا می زنیم و می خواهیم ادای آنهای دیگر را در بیاوریم. همین
نامه ها به حسن شهید نورایی
صادق هدایت
یک خلایی است مال دیگران، ما بیخود تویش افتاده ایم و دست و پا می زنیم و می خواهیم ادای آنهای دیگر را در بیاوریم. همین
نامه ها به حسن شهید نورایی
صادق هدایت
همه چیز روی زمین و آسمانها دمدمی، موقتی و محکوم به نیستی است. چرا ما بخودمان امید زندگی جاودانی را میدهیم؟
آفرینگان
صادق هدایت
من همانطوری مینویسم که حس میکنم... از من خرده میگیرند که بد دهنم و زبان بیادبانه دارم... از بی رحمی و خشونت دائمی کتابهایم انتقاد میکنند... چه کنم؟ این دنیا ذاتش را عوض کند من هم سبکم را عوض میکنم.
لویی فردینان سلین
لحظه هایی هست که تنهای تنها می شوی و به آخر هر چیزی که ممکن است برایت اتفاق بیفتد میرسی. این آخر دنیاست. غصه تو دیگر جوابگویت نیست و باید به عقب برگردی، وسط آدم ها، هر که می خواهد باشد. در این جور لحظه ها به خودت سخت نمی گیری، چون حتی به خاطر اشک ریختن هم باید به آغاز هرچیز برگردی، به جایی که همه دیگران هستند.
سفر به انتهای شب
لویی فردینان سلین
مختصات مرا کسی نمی دانست.
فرانتس کافکا
آسمان گنگ است، فقط برای کرها پژواک دارد.
فرانتس کافکا
من امیدی به پیروزی ندارم و از کشمکش بیزارم.
فرانتس کافکا
همه چیز وهم است، خانواده، دفتر اداره، دوست، کوچه و همچنین دورترین و یا نزدیکترین زن همه اش فریب است. نزدیکترین حقیقت آن است که سرت را به دیوار زندانی بفشاری که در و پنجره ندارد.
فرانتس کافکا
من از سنگم، بدون کوچکترین روزنه برای شک و یقین، برای مهر و کینه، برای دلاوری یا دلهره، به طور کلی و جزیی من سنگ گور خودم هستم . تنها مانند نوشته ی روی سنگ، امید مبهمی زنده است.
فرانتس کافکا
یادداشتها
آیا جز فریبندگی چیز دیگری را می شناسی؟ هرگاه فریبندگی نابود شود، نمی توانی نگاه کنی؛ یک ستون نمک خواهی شد.
فرانتس کافکا
از این بالا که نگاه بکنیم زندگی روی زمین مثل افسانه ای بنظر میآید که مطابق فکر یکنفر دیوانه ساخته شده باشد.
آفرینگان
صادق هدایت
بسیاری از ما به مدادی که روی آب است چسبیده ایم و گمان می کنیم که دستگیری داریم در صورتی که غرق شده ایم و خواب نجات را می بینیم.
فرانتس کافکا
همیشه از مرگ گفتگو می کنی اما نمی میری
فرانتس کافکا
دانش در عین حال پله ای است که به زندگی جاودان رهبری می کند و سدی است که جلو این زندگی را می گیرد.
فرانتس کافکا
ولادیمیر: خب؟ چی کار کنیم؟
استراگون: بیا کاری نکنیم. مطمئن تره.
در انتظار گودو
ساموئل بکت