آتشکدههای ما را ویران کردید
اما یخ شما هم آب شده است
آتشکدههای ما را ویران کردید
اما یخ شما هم آب شده است
در این خزانِ در راه
هفتاد سالهام من
کو تا بهار دیگر
کو تا شراب شیراز
گر کار فلک به عدل سنجیده بُدی
احوال فلک جمله پسندیده بُدی
چون درختی در زمستانم
بی که پندارد بهاری بود و خواهد بود
تنها زمانی کوتاه در کنار یکدیگر بودیم
و پنداشتیم که عشق
هزاران سال میپاید
خاموش کنم چراغ را
آنچه نمیبینم
زیباتر است
به قصد پرواز
تجربه کردم
سقوط را
کس مشکل اسرار اجل را نگشاد
کس یک قدم از دایره بیرون ننهاد
خیام
شمعی به دست خواهید آمد
زیرا مرگ تاریک است
و خود را خواهید دید در خاک
و بر پایان خود خواهید گریست.
بیژن جلالی
از لحظهای که متولد میشویم
شروع میکنیم به مُردن.
یانه تلر
در من انگار درختانِ کهنسال شکست.
محمدعلی بهمنی
این سبزه که امروز تماشاگه ماست
تا سبزهی خاک ما تماشاگه کیست
خیام
هیولاها هیچوقت زیر تختم نبودن
چون اونها توی سرم بودن.
نیکیتا گیل
تمام حرف
بر سر حرفی است
که از گفتن آن عاجزیم
یدالله رویایی
تو را بیش از اندازه دوست داشتم
و اکنون بیش از اندازه غمگینم
گیوم آپولینر