آتشکدههای ما را ویران کردید
اما یخ شما هم آب شده است
آتشکدههای ما را ویران کردید
اما یخ شما هم آب شده است
بی نهایت امید در کائنات، اما نه برای ما
مثل پیکری در یک یادمان که به دوردست نگاه میکند و محکم به پایهی ستون چسبیده است.
یادداشت ها
یک دسته بندگی را به جایی رسانیدهاند که همه گناهها را به گردن خودشان میگذارند تا اصل موضوع پایمالی شود.
هدایت-نامه ها
یادم افتاد چه جاهایی در دنیا هست و من درچه منجلابی دست و پا میزنم.
هدایت-نامه ها
هیچ چیز تازهای نشنیدهام. شاید در دنیا چیزی عوض نمیشود یا نسبت به عمر ما همهاش مکررات است.
هدایت-نامه ها
من نه مرگ را میخواهم نه زیستن را
پسوا
همه روزه جسم با من بدرفتاری میکند.
پسوا
این انسانها که همواره احاطهام میکنند، ارواحیاند که مرا نمیشناسند.
پسوا
بسیار دانستن یک جور مرض است، ناخوشی است.
داستایفسکی
یادداشتهای زیرزمینی
احساساتم شعلهای در باد است.
پسوا