عدم از دوزخ بهتر
ویکتور هوگو
آخرین روز یک محکوم
عدم از دوزخ بهتر
ویکتور هوگو
آخرین روز یک محکوم
-شما یک عصیانگر هستید، آقای دکتر.
کافکا: متاسفانه همینطور است. من درگیر طولانیترین و در عین حال بی نویدترین عصیان روی زمین هستم.
شهر بی رویا، شهری که مثل نان تست سوخته سیاه شده بود. نمیخواهد آن را بتراشی! نجاتش نده! شهرم را پرت کن توی سطل آشغال. سرطان زاست
استیو تولتز
جزء از کل
از خود نمیتوان گریخت. این تقدیر است. تنها امکانی که برایت میماند، نگریستن است، و فراموش کردن اینکه بازیچه شدهای.
بعضی آدمها حس میکنند در حال غرق شدنی و وقتی جلوتر میآیند تا بهتر ببینند، نمیتوانند در برابر وسوسهی پا گذاشتن روی سرت مقاومت کنند.
به نظرم میآمد تمام بی عدالتیهای عالم مثل بادی وحشی به سمتم هجوم آوردهاند.
استیو تولتز
جزء از کل
گذشته توموری بدخیم و لاعلاج است که تا زمان حال خود را میگسترد.
جزء از کل
استیو تولتز
وقتی در میانهی بحرانی شخصی در شهر ول میگردی، چهرهی آدمها کیفیتی به غایت بی رحم و بی تفاوت پیدا میکند. خیلی افسرده کننده است این که هیچ کس نمیایستد تا دستت را بگیرد.
استیو تولتز
جزء از کل
بعضی آدمها حس میکنند در حال غرق شدنی و وقتی جلوتر میآیند تا بهتر ببینند، نمیتوانند در برابر وسوسهی پا گذاشتن روی سرت مقاومت کنند.
احساس کسی را داشتم که از شهربازی بیرون میرود بدون اینـکـه سـوار هیچکدام از وسیلهها شـده باشـد.
عشق در نظر من آن است که تو خنجری هستی که من در درون خویش می چرخانم!
🔸فرانتس کافکا
نامه به میلنا
تا زمانی که عاشق هم بودیم همدیگه رو می فهمیدیم، چون چیزی برای فهمیدن وجود نداشت.
🎬L'eclisse
مامانم همیشه میگفت قبل از اینکه بتونی به جلو حرکت کنی، گذشته رو پشت سر بذار.
🎬Forrest Gump
دیروز از ترس رادیو میهنی مقداری به مزغان هندی گوش دادم و لذت بردم. مثل یک پیام آزادی بود. در جهنم مارهایی است که آدم پناه به اژدها می برد.
🔸صادق هدایت