آمدن مهمانها تقریباً این احساس را به من میدهد که موذیانه مورد حمله قرار گرفتهام.
فرانتس کافکا
یادداشتها
آمدن مهمانها تقریباً این احساس را به من میدهد که موذیانه مورد حمله قرار گرفتهام.
فرانتس کافکا
یادداشتها
سرانجام فرا رسید روزی که ریسک غنچه ماندن دردناکتر بود از ریسک شکفتن!
آنایس نین
ما برای زندگی در بهشت خلق شدیم و بهشت برای خدمت به ما طراحی شده. برنامهی ما تغییر کرده؛ اما نگفتهاند این تغییر برای بهشت نیز پیش آمده یا نه.
فرانتس کافکا
پندهای سورائو
راه فراری وجود نداشت. یک روز سیفون همهمان کشیده میشد.
چارلز بوکوفسکی
ساندویچ ژامبون
دیدم کِیفهای دیگرون بـه درد من نمیخوره.
صادق هدایت
تاریکخانه
شبهایی هست که باید از روزگار شکوه کنم، چون رنج بردن در سکوت خیلی طاقت فرساست.
فرانتس کافکا
نامه به فلیسه
در این سرزمین
خودم را از سکوت بیمار کرده ام.
چارلی وبر
همهی چیزهایی که از دید ما ناپدید میشوند، در درون ما هم ناپدید میشوند.
فرناندو پسوا
کتاب دلواپسی
بغضم در گلو چتری که دارد می گشاید چنگ.
اخوان ثالث
برخی استعاره ها واقعیتر از مردمانی است که در خیابان راه میروند.
فرناندو پسوا
کتاب دلواپسی
مرگ من عصیان یک زندگی است که نمیخواهد بمیرد.
کارو
مسلماً برای من هم امکانهایی وجود دارد؛ اما زیر کدام سنگ قرار گرفتهاند؟
فرانتس کافکا
یادداشتها
من در قفس هستم، میلهها درون مناند.
کافکا
همهاش فراموش میشود، همهاش موهوم است یک موهوم بزرگ!
صادق هدایت
س گ ل ل
یک خلایی است مال دیگران، ما بیخود تویش افتاده ایم و دست و پا می زنیم و می خواهیم ادای آنهای دیگر را در بیاوریم. همین.
صادق هدایت