همشهریان ما که تا آن وقت میکوشیدند نگرانیشان را در زیر نقابی از شوخی پنهان دارند، دیگر در کوچهها شکسته و خاموش جلوه میکردند.
طاعون
همشهریان ما که تا آن وقت میکوشیدند نگرانیشان را در زیر نقابی از شوخی پنهان دارند، دیگر در کوچهها شکسته و خاموش جلوه میکردند.
طاعون
در این کشور همه احساس میکنند کلاه سرشان رفته است و بنابراین فکر میکنند که حق دارند سـر دیگران کلاه بگذارند.
روح پراگ
سال ۱۹۸۹ نقطه عطف زمانی فرا رسید که کارکنان تلویزیون اعلام کردند که حاضر نخواهند شد برنامهای را روی آنتن بفرستند مگر اینکه به آنها اجازه داده شود سیر وقایع را صادقانه به اطلاع عموم برسانند.
یادداشتهای ایوان کلیما درباره انقلاب چکسلواکی در کتاب روح پراگ
تنها زمانی کوتاه در کنار یکدیگر بودیم
و پنداشتیم که عشق
هزاران سال میپاید
خاطرات میکُشند.
خاموش کنم چراغ را
آنچه نمیبینم
زیباتر است
همه این کارها لایشعر است. به هر حال هرچه بادا باد.
صادق هدایت
نامهها
-اینقدر تنها هستید؟ مثل کاسپار هاوزر؟
کافکا: خیلی بدتر، من تنها هستم، مثل فرانتس کافکا
گفتگو با کافکا
به قصد پرواز
تجربه کردم
سقوط را
کس مشکل اسرار اجل را نگشاد
کس یک قدم از دایره بیرون ننهاد
خیام
آیا زندگی ما چیزی جز یک سلسله زوزههای بی معنی در بیابانی از ستارگان بی اعتنا نبود؟
ارنستو ساباتو
اگر قلب میتوانست فکر کند، میایستاد.
فرناندو پسوا
در من بسیاری چیزها از بین رفتند که گمان میکردم تا ابد ماندگارند.
مارسل پروست
شمعی به دست خواهید آمد
زیرا مرگ تاریک است
و خود را خواهید دید در خاک
و بر پایان خود خواهید گریست.
بیژن جلالی
مشغول قتل عام روزها هستم.
صادق هدایت
نامهها